خانه عناوین مطالب تماس با من

آ غیر اول

آ غیر اول

درباره من

اگر و تنها اگر مرا به راه حل دیگری پیدا کنی ادامه...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • پرتابه ای سه بعدی آویزانت
  • کدامین خانه ام آغوش دارد
  • پوست چرک
  • هوا را خراب که ندانی همه تن تو را پوشیده ام
  • نه این بار نمی گذارم
  • به هر صبح مقرر
  • اگرو اگر تن ها مرا به راه حل دیگری پیدا کنی
  • اگر و تنها اگر مرا به راه حل دیگری پیدا کنی
  • [ بدون عنوان ]
  • و آمد شد

بایگانی

  • اسفند 1385 2
  • بهمن 1385 3
  • دی 1385 3
  • آذر 1385 2

آمار : 4187 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • پرتابه ای سه بعدی آویزانت سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1385 01:59
    سوپر تر از منی من شده ام...نگاه...! پیروز شده بودم ... مثل نو زاده ای از پوست بیرون زده. پرتاب به هوا خوب حسی بود دورم را گرفته بودند مردانی پایین فقط دندان های بیرون زده و چروک کنارچشم شان بالا نور چشمم را می زد فقط بغل آسمان دیده می شد رها... انگار پروازم می دادند . حسرت رو به چشمشون می دیدم شاید خیلی دوست داشتند...
  • کدامین خانه ام آغوش دارد چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 01:42
    ... فرق چه دارد خانه ام کجا باشد جسمم کدامین باشد کجا از خانه ام آغوش می گیرم تکرارم می شوی به کدامین درد حملم می کنی از نطفه ی حرام
  • پوست چرک چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 01:05
    خیابان کوچه پلاک همه چیز درست بود فقط من تردید داشتم دستم روی زنگ بند نمی شد، دو سه باری هم می خواستم برگردم اما نه می تونستم برم نه برگردم. پشت در مردد ایستاده بودم. نکنه یکدفعه در و باز کنه یا یکی از راه برسه توی همین فکرا بودم. نفهمیدم کی زنگ رو زدم هنوز ایستاده بودم که صدای پای کسی که به طرف در می آمد پاهایم را...
  • هوا را خراب که ندانی همه تن تو را پوشیده ام سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 23:05
    .من ..تو ...آنها . خیلی رفتیم .. سلام ، تموم نشد ... سلام نه هنوز مونده . دو تا صندلی بود ... چای می خورید؟ .. نیکی وپرسش . مثل صدای قطار می آمد پله ها ... اول یکی تون بخوره بعد واسه یکی دیگه تون می ریزم ... بفرمایید . یه فنجان که روش کافی نوشته بود ... ویندوزش عربیه ها ... بولوتوسم داره . یه مرد با لباس آبی راه مشکی...
  • نه این بار نمی گذارم یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 00:27
    ن می گذارم... ب ه هیچ مرز داری ربط نمی دهم ب ی نظمی مولکول هایت که ب ی هیچ، گیج شدنی ت لو...تلو دیوار خورده ای ب ی چاره دل ت ه مانده از دو راه گلو برای شهزاد پسرم گرممان شده .سردی کن برای خالی شدن از کفشهایت ۲۱اینچ زندگی کافیست چشم شکلاتی پرت از ارتباط مربوطه مرده ایم هر دو هر دو دقیقه ای که به هجی برف نمی آیم زیر...
  • به هر صبح مقرر پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 01:46
    زن ده به خاک حق دار می ز ن ی به باک بهادر تو را مر چه شده پ ن جه به شمایل ا ز شکاف ز دیم وسکه به راه افتاد رفت تا رفت گذر شاه گ ن یس ج ن ست شد و به ارتعاش آه ن جذب ربا سرعت حول و حوش مفتخریم بهادر رسوب کند نظام ا ز جمهوری که رئیس ز اییده به هر صبح مقرر زن ی دختر ، مادری به شصت خبرما ن کرد ن د سکه ن اخواسته گود ا گود...
  • اگرو اگر تن ها مرا به راه حل دیگری پیدا کنی پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 14:42
    ... بهانه دوم کفشهایش پای همان زن بود دید که سیب داد. نخورد. قورت داد همین بی پروا ...خواست نکردی...مرد پیش آمدی... اتفاق ... آسان ...زن همان زن رفت که کفشهای زن اول را بیاورد که مرد سیبهایی را بالا آورده بود که فقط یک مرد می توانست من تنها شاهد همان ماجرا بودم همین
  • اگر و تنها اگر مرا به راه حل دیگری پیدا کنی سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 19:46
    فقط یک مرد می توانست دیوار را خراب کند اما به زن گفت دیوار را خراب کن و رفت رفت لای لو لای زندگی همان زن. زن خسته شد.و مرد همان زن که اول بود حالا نبود سیب را خورد.قورت نداد این منم... این تویی... این بازوهای مان... مرد گفته بود به همان زنی که سر هر پهنه تا تپه لب می داد ساپورتش خواسته بود از ریزش دیواره ها ... همان...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 00:53
  • و آمد شد سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 00:49
    به چهار هفتگی مادر زاده منم اضلاع تو